حالمان بد نيست غم کم مي خوريم
کم که نه! هر روز کم کم مي خوريم
آب مي خواهم سرابم ميدهند
عشق مي ورزم عذابم مي دهند
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام
عشق اگر اينست مرتد ميشوم
خوب اگر اينست من بد مي شوم
بس کن اي دل نابساماني بس است
کافرم ديگر مسلماني بس است
بعد از اين با بي کسي خو مي کنم
هرچه در دل داشتم رو مي کنم
نيستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم، بت پرستم، بت پرسم!
نظرات شما عزیزان: